در گذشته نزدیک تئاتر طرفداران کمی داشت اما خوشبختانه امروزه با اگاهی بیشتر مردم استقبال چشم گیری از تئاتر میشودودراین روزها تئاتر سی و هفتمین جشنواه فجر اپرای عشق اثری از کارگردان نامدار بهروز غریب پور به روی صحنه رفت و در این نمایش این موضوع قابل مشاهده بود.
اسم و تیتر یک فیلم یا تئاتر همیشه مهم است بدلیل این که می تواند قبل از دیدن آن هنر، تصویر خاصی در ذهن بیننده ایجاد کند.این نمایش تحت عنوان اپرای عشق است که اگر کسی اقای بهروز غریب پور را نشناسد در تفسیر این اسم ذهنش به طرف یک داستان عاشقانه که دیالوگ در آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است میرود منتهی این کارگردان یک عروسکی کار است و این اثر مانند کار های دیگر ایشان یک تئاتر عروسکی موزیکال است.
این نمایش تلفیقی از اپرای کلاسیک و اشعار زیبای ایرانی بود. در نظر من این یک کار ریسکی در زمینه نمایش است، چون تئاتر عروسکی بیننده خاص خود را دارد. این نوع نمایش که جای خود دارد. همانطورکه میدانیم سینما و تئاتر یک رسانه میباشند و یک رسانه باید تمام افراد یک جامعه را در برگیرد مخصوصا این دو که در جهت سرگرمی است که از این جهت یک ریسک بزرگ بود و ممکن بود حوصله بینده را سر ببرد و نمایش را به یک کار ضعیف نبدیل کند ولی غریب پور سابقه درخشانی در این موضوع داشت نمایش هایی زیبایی از جمله:رستم و سهراب ، اپرای حافظ،اپرای سعدی،اپرای خیام،اپرای لیلی و مجنون و اپرای عشق تولید کرده است.
یکی از این نمایش های بی نظیر را می توان اپرای خیام را مثال زد که نمایشی و دیدنی کردن این گونه نمایش کار راحتی نیست با اینکه در اپرای خیام زندگی خیام دستمایه داستانی نمایشی بود اما غریب پور زندگی خیام را از دریچه اندیشه های فلسفی او و اشعار و آثار نوو نمایش داد و توانست شعر و اندیشه او را نمایش دهد.
در آخرین کار او یعنی اپرای عشق، داستان شیخ صنعان این داستان گرچه عاشقانه است اما سرشار از معانی فلسفی عرفانیست و نگرش عرفانی عطار درباره عشق، در آن اشکار است که میتوان این کارا از جهتی به کار اپرا خیام شباهت داد. ولی این نمایش همه علایق بیینده هارا در بر نمیگردد یک دلایل آن میتوان همانطور که گفته شد نوع این تئاتر باشد که موزیکال از نوع کلاسیک و سنتی است ولی داستان نمایش در اول بسیار یکنواخت و خسته کننده بود و دیالوگی در این تئاتر رد و بدل نمیشد و حتی شعرهاهم به ندرت به صورت نثر بود.و حوصله بیینده را سر میبرد ولی رفته رفته این اشکال کمتر قابل رویت بود.
در حالی که در ابتدا نمایش با ترس و غم شیخ صنعان شروع میشد ولی در اواسط نمایش لحاظات شادی بود که داستان نمایش شکل می گرفت، که در اخر نمایش آن داستان عاشقانه ای که تمام ببیننده ها نود دقیقه منتظرش بودند به طور کامل شکل گرفت. آن لحظات به قدری زیبا بود که تمام ضعف های نمایش را پنهان می کرد و کسی دیگر نمیتوانست درباره ضعفهای آن تئاتر صحبت کند.
در هنر رشته ای وجود دارد تحت عنوان طراحی صحنه که بعضی از افراد سرامد در زمینه تئاتر معتقدند که این کار از خود تئاتر هم مشکل تر است.
اگر از لحاظ فنی برتئاتر اقای غریب پور ایراداتی وارد است ولی از فضا پردازی این نمایش به هیچ عنوان ایرادی نمی توان گرفت و نمره بیست می شود به آن داد.
در شروع نمایش چندین ستاره تصویر ان نقاشی دو دست معروف یونان را تشکیل می داد که تماشاگران را تحت تاثیر قرار میداد.
از مجسمه ها و بناهایی استفاده شد بود که این نوع معماری در یونان باستان معروف است و متناسب با داستان نمایش بود ولی جدا از آن این فضا سازی به طوری بود که اصلا احسا س نمیکردی در حال دیدن یک تئاتر هستی و احساس میکردی در حال دیدن یک فیلم سینمایی به جلوه های ویژه خوبی هستی. به این نکته هم باید توجه داشت که در اکثر صحنه ها ازحجم زیاد دود یا مه فشرده شده استفاده شده بود که این فضا سازی به جز ساختن فضاو هم رویایی و مه آلود بستری برای ظهور اندیشه های عارفانه شیخ صنعان ،عطار بود و. فضاسازیها باعث شده اثر از زاویه دید وهمگونه شیخ صنعان دیده شود. که همین موضوع بر داستان شاعرانه نمایش تاثیری زیادی گذاشته یا به گفته میتوان این امر را به عنوان برگ برنده این نمایش در نظر گرفت.
به هرحال از استاد بهروز غریب پور انتظار کمتر از این نمیرفت شاید هم انتظار از ایشان بیشتر از این است که همچین ایرادات کوچکی می توان گرفت. و این تئاتر، تئاتری منحصر به فرد و در خور جشنواره فجراست که البته یکی از اصلی ترین مدعی های این دوره از جشنواره بحساب می اید.