سیاسی

مقاومت تاثیرگذارترین روش در برابر صهیونیست‌هاست



به گزارش خبرگزاری مهر، رهبر انقلاب در دیدارهای اخیر با اشاره به تحولات فلسطین بر ترمیم‌ناپذیری شکست رژیم اشغالگر قدس تأکید و در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی با توصیف جنایت نسل‌کشی رژیم غاصب و پشتیبانی ایالات متحده از این جنایات تصریح کردند: «آن‌طوری که اطّلاعات متعدّد به ما می‌گوید، سیاستِ جاریِ این روزها، یعنی همین هفته‌ی اخیرِ داخلِ رژیمِ صهیونیستی را آمریکایی‌ها دارند تنظیم می‌کنند؛ یعنی سیاست‌گذار، آنها هستند و این کارهایی که دارد انجام می‌گیرد سیاست آمریکایی‌ها است. آمریکایی‌ها مسئولیّت خودشان را مورد توجّه قرار بدهند؛ مسئولند.» ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

پایگاه اطلاع‌رسانی حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به همین مناسبت در گفت‌وگو با محمدرضا رئوف‌شیبانی سفیر جمهوری اسلامی ایران در تونس و سفیر آکردیته در کشور لیبی دلایل و ریشه‌های ترمیم‌ناپذیری شکست رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان الأقصی را مورد بررسی قرار داده‌ایم. شیبانی پیش از این سفیر کشورمان در لبنان و سوریه نیز بوده است.

ترمیم‌ناپذیری شکست رژیم اشغالگر قدس از مقاومت فلسطین نکته‌ای بود که رهبر انقلاب در دیدار نخبگان هم به آن اشاره کردند. تحلیل شما در این مورد چیست؟ ابعاد این ضربه و چرایی ترمیم‌ناپذیری آن را چگونه تفسیر می‌کنید؟

در یک بررسی پیرامون اهرم‌هایی که جامعه صهیونیستی در فلسطین اشغالی بر پایه آن بنا شده است و به اعتقاد تحلیل‌گران استراتژیست، این عملیات قطعاً ضربه مهلکی بر ارکان این رژیم وارد کرده که بدون شک ترمیم‌ناپذیر است. این عملیات توازن میدانی را به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای به نفع مقاومت فلسطین تغییر داده است. در این رابطه برای روشن شدن بیشتر ابعاد این موضوع چند نکته قابل ذکر است:

الف- از لحاظ نظامی تابه‌حال نیروی مقاومت به شلیک موشک یا عملیات محدود یا انجام برخی عملیات استشهادی اکتفا می‌کرد. درحالی‌که جریان مقاومت فلسطینی موفق شد در این مرحله دست به عملیات ترکیبی و گسترده نظامی بزند و در عمق بیش از ۴۰ کیلومتری در داخل فلسطین اشغالی نفوذ کرده و اهداف متعددی را در این عملیات ترسیم و به نتیجه برساند.

ب- در اختیار گرفتن تعداد قابل‌توجهی از اسرای نظامی و شهرک‌نشین به‌عنوان مهم‌ترین برگه مذاکراتی در آینده و همچنین بهره‌گیری از اصل غافلگیری در این عملیات از جمله نقاط متمایز در این مرحله است. اگر رژیم صهیونیستی و ناظران نظامی و کمیته منتخب جهت بررسی جنگ سی‌وسه روزه چند ماه پس از پایان این جنگ رسماً شکست نظامی اسرائیل از مقاومت حزب‌الله را اعلام کردند؛ در این عملیات آنها بلافاصله پس از روشن شدن اولیه ابعاد این حمله و دستاوردهای مقاومت در آن، به شکست نظامی خود اعتراف کردند.

ج- نفود زمینی و استفاده از تاکتیک جنگ ترکیبی مقاومت و اقدام از جبهه‌های زمینی، هوایی، دریایی و پرتاب موشک ازجمله ویژگی منحصربه‌فرد این عملیات بود.

د- به نظر من حماس این عملیات را از نقطه‌ای شروع کرد که عضو دیگر محور مقاومت در لبنان (حزب‌الله) در سال ۲۰۰۶ و در جریان جنگ سی‌وسه روزه آن را به پایان رسانده بود. به یاد دارم که رزمندگان مقاومت حزب‌الله لبنان در روزهای پایانی جنگ سی‌وسه روزه اراده و انگیزه وافری در ورود به خاک فلسطین اشغالی و تحت پیگرد قراردادن ستون شکست‌خورده و رو به فرار نظامی صهیونیست‌ها داشتند ولیکن مقاومت لبنان به دلایل متعدد به این حداقل اکتفا کرد.

ی- توانمندی اطلاعاتی جریان مقاومت حماس در این عملیات به اعتراف کارشناسان نظامی و اطلاعاتی به حدی موفق عمل کرد که عملاً دستگاه‌های امنیتی صهیونیستی در ساعات اولیه این عملیات زمین گیر شده بودند. این در حالی است که رکن توانمندی سیستم اطلاعاتی اسرائیل به‌عنوان یکی از قوی‌ترین ارکان اطلاعاتی در سطح منطقه و بعضاً در سطح بین‌المللی مطرح است.

لازم می‌دانم به‌طور خلاصه چند نکته تکمیلی را به‌عنوان جمع‌بندی در پاسخ به این سوال عرض کنم:

*این عملیات بار دیگر اسطوره شکست‌ناپذیری ماشین جنگی اسرائیل را در افکار عمومی منطقه زیر سوال برد.

*این عملیات، ایمان و اطمینان موجود نزد افکار عمومی اتباع صهیونیستی به توانمندی ارتش به‌عنوان رکن اساسی نگهدارنده جامعه صهیونیستی را به‌شدت متزلزل ساخت.

*امنیت و استحکام شهرک‌های صهیونیستی به‌عنوان شیرازه و زیرساخت جامعه صهیونیستی را متزلزل کرد.

*گنبد آهنین در این عملیات عملاً کارآیی خود را از دست داد و این فرضیه را که هک کردن گنبد آهنین قابل اجرا بوده و ترمیم‌پذیر نیست تقویت کرد.

*رژیم صهیونیستی از نقطه‌ای ضربه خورد که به‌هیچ‌وجه آمادگی مقابله با آن را نداشت.

*ضربه به‌حدی بود که اسرائیل در آینده تحت فشار افکارعمومی داخلی و خارجی مجبور خواهد شد که در اتخاذ هر گونه اقدام خود بارها محاسبه کند.

*جریان مقاومت از وضعیت یک حرکت محدود نظامی خارج شد و خود را در قامت یک نیروی مسلح و باایمان که قادر است در میدان، رودررو با ماشین جنگی صهیونیستی بایستد، جلوه کرد.

*ارتقای روحیه عربی که بختک روحیه شکست و ناکامی بر اذهان آنها سایه انداخته بود، این عملیات و دستاورد آن روحیه عربی را ارتقا بخشید.

*بدون تردید این عملیات تأثیرات عمیقی را در شاکله سیاست داخلی جامعه صهیونیستی به‌جای خواهد گذاشت و موجب تعمیق شکاف سیاسی و اجتماعی در این جامعه خواهد شد.

*صف‌بندی در صحنه بین‌الملل را واضح‌تر و روشن‌تر کرد.

رژیم اشغالگر قدس قبل و بعد از ۱۵ مهر چه تفاوت‌هایی دارد؟

همانگونه که مقاومت قبل از پانزدهم مهر با مقاومت فلسطینی بعد از پانزدهم مهر تفاوت ماهوی و کیفی داشته، رژیم صهیونیستی امروز بدون تردید متفاوت با رژیم صهیونیستی قبل از پانزدهم مهر خواهد بود. شدت خشم و واکنش رژیم صهیونیستی به این عملیات، عمق فاجعه و شدت فشار روانی را که اسرائیل با آن مواجه است را منعکس می‌نماید. به نظر من، حادثه پانزدهم مهر سوال بزرگی را در اذهان و افکار عمومی جامعه صهیونیستی در رابطه با ماندگار بودن این رژیم به‌جا گذاشت.

یکی از دستاوردهای این عملیات این نکته است که واقعیت فلسطین با قدرت خود را بر معادلات داخلی و منطقه‌ای تحمیل کرد. این اصل علی‌رغم تلاش‌های سال‌های اخیر در عادی‌سازی روابط عربی و صهیونیستی صورت می‌گرفت که هدف آن نشر این ذهنیت بود که در نتیجه عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی عملاً مسئله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد. توازن وحشتی که پس از جنگ ۳۳ روزه ازسوی لبنان بر صهیونیست‌ها تحمیل شد، در نتیجه این عملیات در معادله فلسطین- اسرائیل نیز حاکم خواهد بود. به یاد داریم که در نتیجه نمایش قدرت بازدارندگی ایجادشده برای حزب‌الله در مقابل اسرائیل پس از جنگ ۳۳ روزه، بارها شاهد بودیم که رژیم صهیونیستی در شرایط ترسیم خط قرمز از سوی حزب‌الله عقب‌نشینی کرد که آخرین آن ترسیم خطوط مرزی بین لبنان و فلسطین بود.

آنچه آمریکا در حال حاضر در تلاش است انجام دهد و رئیس جمهور و وزیر خارجه این کشور سراسیمه وارد منطقه شده و با رهبران رژیم اشغالگر و کشورهای عربی مشغول مذاکره اند، به‌منظور دستیابی به اهدافی است که برخی از این اهداف را می‌توان بدین صورت بیان کرد:

اول: خرید وقت برای صهیونیست‌ها که بتوانند اقدامات وحشیانه خود علیه مردم بی‌دفاع غزه را تکمیل کنند. صهیونیست‌ها به این حد از خشونت علیه مردم بی‌دفاع غزه نیاز دارند تا بتوانند افکار عمومی خود در برابر شکست مفتضحانه اخیر را قانع سازند.

دوم: درخواست از حکومت‌های عربی برای مهار خشم افکار عمومی جهان عرب.

سوم: شکار فرصت از بحران پیش آمده به‌نفع رژیم صهیونیستی تا از این طریق شکست رژیم را با دستاوردهای سیاسی جبران کند. موضوع طرح انتقال شهروندان فلسطینی از غزه به خارج از این منطقه در همین راستاست.

در واکنش به شکست اخیر، برخی در رژیم انگشت اتهام را به‌سمت ایران دراز کردند. تحلیل شما از دلایل این اتهام‌زنی چیست؟

این مواضع در عین حالی‌که اعتراف جهانی به نقش و جایگاه تأثیرگذار جمهوری اسلامی ایران در مسئله فلسطین به‌عنوان مهم‌ترین و دیرپاترین مسئله در منطقه غرب آسیاست ولی اهداف رقبا و دشمنان جمهوری اسلامی ایران از اینکه بلافاصله پس از وقوع هر اتفاقی انگشت اتهام را به سمت ایران نشانه می‌روند می‌توان بر اساس موارد زیر تحلیل کرد:

۱- ترویج و تقویت سیاست ایران‌هراسی که به‌عنوان فصل مشترک رویکرد صهیونیست‌ها و غربی‌هاست.

۲- ایرانیزه کردن خطر فلسطین علیه منافع نامشروع خودشان. محدود کردن مسئله فلسطین به ایران از نگاه این کشورها در واقع به‌عنوان حلقه تکمیلی رویکرد ایران‌هراسی دنبال می‌شود که این کشورها از دیرباز سیاست خود را براساس آن طراحی کرده‌اند. از این طریق صهیونیست‌ها و آمریکا در تلاش هستند که با طرح این موضوع، تکفیک و شکافی بین خواسته عربی از مسئله فلسطین با رویکرد ایرانی ایجاد کنند.

۳- حجم شکست اسرائیل و توانمندی فوق‌العاده مقاومت به‌گونه‌ای بود که اگر گفته می‌شد این حجم از خسارت‌های نظامی و امنیتی نتیجه عملیات یک گروه کوچک مقاومت که سال‌های سال در شدیدترین وضعیت محاصره نگه داشته شده‌اند، عملاً ضربه پرستیژی و حیثیتی جبران‌ناپذیری به کیان صهیونیستی وارد می‌کرد که اقناع افکارعمومی توسط سران رژیم صهیونیستی امکان‌پذیر نبود.

۴- همراه کردن برخی کشورهای رقیب جمهوری اسلامی در منطقه و وادار کردن آنها به اتخاذ موضع علیه ایران و متعاقب آن علیه عملیات حماس. دستپاچگی صهیونیست‌ها در اتخاذ سیاست هجوم وحشیانه و قتل‌عام مردم بیگناه و بی‌پناه فلسطین این رویکرد را عملاً با شکست مواجه ساخت.

آمریکا و رژیم گمان می‌کردند با ترور سردار سلیمانی ابتکار عمل در منطقه دست آنهاست. آیا می‌توان گفت ماجرای اخیر محاسبات آنها را درباره اثرات ترور حاج قاسم و قدرت محور مقاومت بهم زد؟

رویکرد شهید حاج قاسم منبعث از یک مدرسه فکری بود که آثار آن درحال حاضر و در آینده در سطح منطقه و بین جریان‌های مقاومت استمرار و حیات خواهد داشت. بنده این توفیق را داشتم که هم در جنگ ۳۳ روزه لبنان و همچنین پنج سال در بحران سوریه از نزدیک در کنار شهید حاج قاسم حضور داشته باشم. قاطعانه معتقدم که زیربنایی که شهید سلیمانی در محور مقاومت طراحی و پی‌ریزی کرد، استمرار این مسیر را بیمه کرده است.

جریان مقاومت حرکتی است که با ندای قدسی امام (ره) و رهبری حکیمانه، قدرتمندانه و عزتمند رهبری سرچشمه می‌گیرد. عناصر مقاومت هم از این دو منبع غنی سرچشمه می‌گیرند. حاج‌قاسم نیز ذوب‌شده در مکتب اسلام و نگاه ژرف امام و رهبری بود. جریان‌های مقاومت در منطقه نیز از مدرسه حاج قاسم آموخته‌اند که چگونه در برابر اشغالگر و ظالم ایستادگی کنند. این حرکت جوشنده است، از درون، خود را می‌سازد، از عمق تاریخ شروع شده و به دوران معاصر رسیده و در آینده ادامه خواهد یافت. حاج قاسم مرحله مهمی از این حرکت بزرگ بود.

تأثیر عملیات اخیر بر موضوع عادی‌سازی را در کوتاه‌مدت و درازمدت چطور می‌بینید؟

به اعتقاد من، متأسفانه عادی‌سازی بعضی کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی به‌عنوان یک راهبرد برای آنها تعریف شده، لذا ممکن است در نتیجه این حوادث دچار سکته بشود، لیکن چون به‌عنوان راهبرد مورد توافق آمریکا، صهیونیسم و برخی عوامل منطقه‌ای آنها درآمده، تلاش خواهند کرد که مجدداً با استدلال‌های مختلف آن را در دستورکار خود حفظ کنند. در همین رابطه آنچه مهم است این که:

۱- رویکرد عادی‌سازی در محو یا کمرنگ کردن قضیه فلسطین موفق نبوده است.

۲- مردم و افکار عمومی منطقه قانع به این رویکرد نیستند و لذا همراهی نخواهند کرد. به همین خاطر این روزها علی‌رغم عادی‌سازی روابط در برخی کشورهای عربی همچنان شاهد حضور صدها هزار نفری مردم در خیابان‌های این کشور در دفاع از فلسطین هستیم.

۳- چنانچه علی‌رغم جنایات وحشیانه صهیونیست‌ها علیه مردم غزه همچنان شاهد استمرار و اصرار این کشورها بر سیاست عادی‌سازی باشیم، این احتمال که در آینده شاهد واکنش‌های مردمی علیه این حکومت‌ها باشیم نیز وارد است. در این رابطه دقت در نحوه ورود و حضور برخی از سران این کشورها در رسانه‌های جمعی و نوع توجیه سیاست حمایتی آنها از مردم فلسطین انعکاسی از نگرانی درونی آنها از خشم داخلی مردم خودشان است.

شواهدی وجود دارد که رژیم صهیونیستی و آمریکا به دنبال پاکسازی قومی غزه و کوچاندن جمعیت این منطقه است. این کوچ اجباری، مستلزم حمله وسیع زمینی و اشغال است. به نظر شما، این طرح ابعادش چیست و آیا امکان اجرایی شدن دارد؟

قدرت مقاومت در لبنان و غزه ناشی از بستر مردمی این دو جریان است. بدنه مردمی حامیان مقاومت در لبنان و غزه در مراحل مختلف ثابت کردند که پای مقاومت خود ایستاده و حاضر به پرداخت هزینه‌های آن نیز هستند. اینجاست که آن پیرزنی که تمام مایملکش در نتیجه بمباران صهیونیست‌ها در لبنان در جنگ ۳۳ روزه نابود و با خاک یکسان شده بود، در برابر دوربین‌های تلویزیون با سربلندی و افتخار اعلام کرد که تمام اینها فدای نعلین سید (حسن نصرالله) و تکرار همین صحنه در غزه هنگامی که پدری فرزند عزیزش را که در نتیجه بمباران به شهادت رسیده بود، روی دست بر ویرانه‌های منزلش ایستاده و با خشم، نعره‌زنان می‌گفت تل‌آویو را با خاک یکسان خواهیم کرد.

با این مختصات؛ اولاً حمایت مردمی از مقاومت به‌عنوان اصل اساسی استمرار مقاومت وجود و استمرار دارد و ثانیاً سیاست کوچاندن این حامیان مقاومت امری غیرممکن خواهد بود. ثالثاً تجربه تلخ مردم فلسطین از آوارگی، آنها را به این واقعیت واقف ساخته که ایستادگی و مقاومت در برابر اشغالگر آنها را به حقوقشان نزدیک‌تر خواهد ساخت تا پذیرش مهاجرت مضاعف. رابعاً نگرانی کشورهای عربی همجوار غزه به‌ویژه مصر از تغییر دموگرافیک در کشور درنتیجه مهاجرت نیز مانع دیگری در برابر تحقق این سیاست است.

اثر اتفاقات اخیر بر آینده قضیه فلسطین را چطور می‌بینید؟

در این رابطه مایلم به نکات زیر اشاره کنم:

۱- اینکه مسئله فلسطین همچنان با قدرت به‌عنوان مهم‌ترین مسئله منطقه مطرح خواهد بود.

۲- حل‌وفصل مسئله فلسطین از طریق مذاکرات بی‌نتیجه بوده و تاریخ نشان داده است که مذاکرات سیاسی و اعطای امتیاز به رژیم صهیونیستی عملاً این رژیم را جری‌تر کرده و امتیازات بیشتری را مطالبه می‌کند.

۳- اینکه جریان مقاومت همچنان به‌عنوان تاثیرگذارترین روش برای وادار کردن صهیونیست‌ها و عقب‌نشینی و اعطای حقوق حقه مردم فلسطین مطرح است.

۴- استمرار مسئله فلسطین موجب رو شدن آخرین برگه‌های حیاتی این رژیم و به دست گرفتن امور توسط جریان‌های تندرو صهیونیستی شده و این خود پاشنه آشیل اسرائیل در داخل و در سطح جامعه جهانی خواهد بود.

در سطح جهانی شاهد دو اتفاق موازی هستیم. از یک‌سو حمایت برخی دولت‌ها از رژیم عریان‌تر شده تا حدی که تظاهرات در حمایت از فلسطین را هم ممنوع کرده‌اند و از سوی دیگر می‌بینیم مردم در اغلب کشورهای جهان جنایات اسرائیل را محکوم می‌کنند. ارزیابی شما از تقابل این دو جبهه و برآیند آن چیست؟

همانطور که در پاسخ به سوال اول اشاره شد صف‌بندی بین‌المللی در موضوع فلسطین روزبه‌روز روشن‌تر و واضح‌تر شده است. مسئله فلسطین می‌تواند به‌عنوان میزان الحراره در جوامع اروپایی و منطقه برای انتخاب‌های سیاسی آتی آنها تبدیل شود. موضوع فلسطین حدفاصلی بین اصل حمایت از مظلوم یا طرفداری از ظالم تبدیل شده است.

این خبر را درتهران اقتصادی دنبال کنید

منبع:مهر

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا