اجتماعی

پدیدارشناسی پوشش در عصر جدید

[ad_1]

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایی نژاد، کارشناس مسائل فقهی و فرهنگی در یادداشتی اظهار داشت: قرائن بسیاری، نشان می‌دهد زنان در طول اعصار در جوامع متمدن پوشیده بوده‌اند؛ هرچند حدّ پوشش آنان گاه کمتر و گاه بیشتر از حدود تعریف شده در شریعت اسلامی است، اما در اکثر جوامع حضور اجتماعی زنان با پوشش‌هایی که تقریباً تمام حجم بدن را پوشانده باشد، متداول بوده است. شاید بتوان هرزه‌پوشی را ارمغان عصر جدید، به‌ویژه قرن اخیر دانست.

به نظر می‌رسد پوشش زنان در عصر جدید، مختصاتی دارد که آن را از اعصار گذشته متمایز می‌سازد. در این باره به چند مورد اشاره می‌شود:

۱. حاکمیت ساختارهای فرهنگی اجتماعی مدرنیته

در گذشته ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، آحاد جامعه را به رعایت حریم در ارتباطات، از جمله در انتخاب پوشش فرا می‌خواند. غیرت، عفاف، حیا، قناعت، وجود همبستگی‌های گروهی، اعتقاد به ارزش‌های اخلاقی و نهی از منکر، از مفاهیم و ارزش‌های مقبول اجتماعی بودند که به افزایش نظارت اجتماعی و سهولت اصلاح و کنترل منجر می‌شدند؛ اما در جوامع مدرن، ساختارها و مفاهیم حاکم، عفاف و آزرم و پذیرش مرزهای رفتاری و اصول اخلاقی را ترویج نمی‌کنند.

جایگزینی فردگرایی، مصرف‌گرایی، آزادی (به مفهوم لیبرالیستی آن) و لذت‌گرایی، در جوامع کنونی، پیش‌زمینه‌هایی هستند که تنوع پوشش را مطابق میل شخصی، توجیه می‌کنند و مقولاتی چون اعتدال در پوشش، حساسیت عمومی در برابر بدپوشی و ولنگاری، وصله‌هایی ناچسب و اموری غیرقابل توصیه‌اند.

این نکته به‌وضوح، تمایز بی‌حجابی در صدر اسلام و بدپوشی در جوامع کنونی را توضیح می‌دهد. در جامعه اسلامی تا قبل از عصر مشروطیت و نفوذ فرهنگ جدید غرب، تسامح در پوشش در جوامع شهری، صرفاً از سوی برخی زنان غیرمسلمان و فاحشه‌گان مشاهده می‌شد که اقلیت تحقیر شده‌ی اجتماعی بودند؛ بنابراین، تأثیرگذاری این گروه بر اکثریت عزتمند جامعه، بعید به نظر می‌رسید.

صرفاً پس از تحولات فرهنگی در اواخر عهد قاجار و تبدیل شدن عناصر غربی و غربزده به قشر عزتمند است که شیوه‌ی زندگی و سلوک آنان به اکثریت زنان جامعه‌ی ایرانی که دچار احساس حقارت در برابر بیگانگان شده‌اند تسرّی می‌یابد.

در دهه‌های اخیر، با به‌کارگیری الگوهای توسعه‌ی غربی، ساختارهای اجتماعی روابط زن و مرد، خواسته یا ناخواسته، به‌گونه‌ای طراحی شده است که رعایت عفاف، پرهزینه‌تر و مشقت‌بارتر شده و روابط زن و مرد نامحرم روان‌تر و حفظ حریم در روابط، زجرآورتر از گذشته احساس می‌شود. در اینجا بسیاری از زنان احساس می‌کنند باید میان از دست دادن مزایای حضور اجتماعی، با انتخاب گزینه‌ی خانه‌نشینی و نیز حضور در عرصه‌های اجتماعی به قیمت تساهل در عفاف، یکی را برگزینند و بسیار محتمل است که حس عزتمندی در حضور اجتماعی بر ارزشمندی عفاف غلبه یابد.

نتیجه آنکه در جامعه‌ی کنونی ما به دلیل ساختارهای فرهنگی و اجتماعی موجود، نه بدپوشان طبقه‌ای تحقیر شده‌اند و نه ضرورتاً در زمره‌ی اقلیت‌ها به شمار آمده‌اند؛ و همین نکته، معادله‌ی مواجهه با بدپوشی در جامعه‌ی امروز را متفاوت از گذشته می‌سازد.

۲- گسترش و پیچیدگی ارتباطات در عصر حاضر

در جوامع گذشته، انتخاب مدل و رنگ لباس تابع تمایلات شخصی و تأثیراتی بود که زنان طایفه و شهر بر یکدیگر می‌گذاشتند و اینکه الگوهای پوشش از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر و از منطقه‌ای به منطقه دیگر منتقل شود، دور از انتظار بود؛ به‌ویژه آنجا که تعصبات فرهنگی و یا آموزه‌های دینی، مردم را از تقلید بیگانگان بر حذر می‌داشت؛ اما امروزه گسترش ارتباطات، زمینه‌ی تأثیرگذاری زنان بر یکدیگر را بسیار تسهیل نموده است؛ بنابراین می‌توان انتظار داشت که همه روزه با انواع جدیدی از مدل‌های لباس مواجه باشیم.

توجه به این نکته می‌تواند هم توضیحی بر تنوع روزافزون پوشش زنان باشد، هم پیچیده‌تر بودن کنترل وضعیت را بیان کند و هم توضیحی برای اهمیت توجه به موضوع پوشش در موقعیت کنونی جامعه ارائه دهد.

۳. گره خوردن پوشش با منافع نظام سرمایه‌داری

آنچه وضعیت امروز را از گذشته متمایز می‌سازد، مدیریت شدن موضوع پوشش توسط قدرت‌های اقتصادی است؛ به این دلیل که تبدیل زن به هدف و ابزاری جنسی، منافع شرکت‌های بزرگ نساجی، لوازم آرایشی، صنعت فیلم و بسیاری از صنایع دیگر را تضمین می‌کند و از منافع آن، گروه‌هایی دیگر، از جمله مؤسسات جراحی پلاستیک هم بهره‌مند می‌شوند؛ بنابراین، موضوع پوشش، بُعدی اقتصادی و از آن رهگذر، مختصات فرهنگی جدیدی نیز یافته است؛ به همین دلیل قدرت‌های اقتصادی با به‌کارگیری یافته‌های علمی در حوزه‌های زیست‌شناسی، روانشناسی و دیگر علوم، حس زیبایی‌شناختی جوانان را مدیریت و مصادیق جذابیت و زیبایی را مشخص می‌کنند.

از آنجا که امروزه با حرکت‌های سازمان‌یافته برای مصرف‌زدگی و ابتذال در پوشش مواجهیم، اولاً اقدام برای اصلاح وضعیت پوشش با مقاومت سرسختانه‌ای مواجه می‌شود؛ ثانیاً لباس از وسیله‌ای برای پوشش فراتر رفته و به وسیله‌ای برای آرایش تبدیل می‌شود؛ بنابراین رنگ‌ها و طرح‌های لباس بیش از گذشته به افزایش جذابیت جنسی زنان منجر می‌شود؛ ثالثاً پیامدهای فردی، خانوادگی و اجتماعی ابتذال در پوشش به دلیل مدیریت شدن آن، بیش از گذشته است.

۴. سیاسی شدن موضوع حجاب

تبدیل شدن حجاب به نماد زن مسلمان انقلابی، به‌ویژه در کشورهای لائیک و همچنین وجود انگیزه‌های سیاسیِ احتمالی، در بدپوشی تعدادی از بانوان جامعه‌ی ما، به حجاب بُعدی سیاسی داده است که در گذشته چنین نبود.

دخالت دولت‌های غربی در موضوع حجاب، ممنوعیت حجاب توسط حکومت‌های مسلمانی همچون افغانستان، ترکیه و ایران در چند دهه قبل و ورود کشورهایی چون تونس به کشورهای اسلامی منع کننده حجاب، در دهه اخیر نیز نشانی گویا از حساسیت حوزه سیاست به موضوع حجاب است.

۵. پیوند میان الگوی پوشش، الگوی ارتباط و شخصیت

در برخی جوامع سنتی، سهل‌انگاری‌هایی در پوشش مشاهده می‌شد؛ برای مثال در میان عشایر، کردها و برخی جوامع روستایی، نسبت به پوشش بخش‌هایی از مو و دست، نگاهی سهل‌انگارانه وجود داشت؛ اما تساهل در پوشش در کنار فرهنگ غیرت‌ورزی و وجود مرزبندی و حریم در ارتباطات، این پیام را به همراه داشت که تساهل در پوشش، نمایانگر مشی سهل‌انگارانه در ارتباطات اجتماعی و نشانگر فرومایگی در شخصیت نیست؛ اما در جوامع کنونی، پوشش‌ها بیش از گذشته پیام به همراه دارند و از منش و شخصیت اجتماعی فرد حکایت می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان بی‌قاعدگی موجود در پوشش بسیاری اشخاص دختر یا پسر را نشانه‌ای از بی‌هویتی و سردرگمی آنان دانست؛ چنان‌که پوشش گروهی از دختران، نمایانگر مشی اجتماعی آنان و تمایل به برقراری ارتباط با جنس مخالف است و می‌تواند قرینه‌ای بر کاهش حیای عمومی و کم‌رنگ شدن عفاف در ارتباطات اجتماعی باشد؛ از این رو بحث کردن از پوشش جوانان در جامعه ما جدا از موضوع هویت نسل جوان و فرهنگ عفاف، مقرون به صحت و صواب نیست.

[ad_2]

منبع:مهر

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا